خانه ام ویران شد از سودای خوبان عاقبت
گشت دل مدهوش و دل شیدای خوبان عاقبت
هشت سر بر دوش من باری و باری می کشم
تا مگر اندازمش در پای خوبان عاقبت
رأی آن دارم که خونم را بریزند اهل حسن
شد موافق رای من با رای خوبان عاقبت
گر چه بی مهرند مهرویان به عشاق، ای رقیب
جان عاشق می شود مأوای خوبان عاقبت
صبر و هوشم از سواد زلف جانان گشت کم
شد همین سود من از سودای خوبان عاقبت
بارها گفتم که ندهم دل به خوبان، لیک دل
گشت از جان بنده و مولای خوبان عاقبت
بر دل مجروح خسرو دلبران را نیست رحم
جان به زاری داد از سودای خوبان عاقبت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.