گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

گر چه از ما واگسستی صحبت دیرینه را

جا مده باری تو در دل دوستان دینه را

خورد عاشق چیست پیکانهای زهرآلود هجر

وصل چون یار تو باشد بازجو لوزینه را

بسکه خوشدل با غمم شبهای درد خویش را

دوست می دارم چو طفل کور دل آدینه را

محتسب گو تا چو من صوفی رسوا را به شهر

گشت فرماید به گردن بسته این پشمینه را

طعنه زد بر بیدلان خسرو که شد زینسان خراب

فرقتت از جان او خوش می کشد این کینه را