گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی گنه

از چشم خود می بینم این ای روی چشم من سیه

در کشتن بیچارگان تعجیل کم فرمای زانک

گر هست جانی در تنم بهر تو می دارم نگه

زینسان مکش از دست من پیش زنخدان زلف را

زان رو که بس مشکل بود بی ریسمان رفتن به چه

گر از ارادت رو نهم بر راه تو عیبم مکن

کز ابتدا دولت مرا کردست زین سو ره به ره

این اشک خسرو هیچگه بر روی او ساکن نشد

یعنی عجب باشد اگر آب ایستد بر روی گه

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
امیرخسرو دهلوی

عید آمد از چرخ برین، پر شادمانی بین زمین

مه را چو زرین جام بین از بهر خمار آمده

مشاهدهٔ ۲۰ مورد هم آهنگ دیگر از امیرخسرو دهلوی
فیض کاشانی

جامی لبا لب بایدت لب بر لب ساقی بده

زان بادهٔ باقی بکش وین باقی جان را بده

ای ساقی مه روی من بهر حیات نوی من

هم برقع از رخ برفکن هم از جبین بگشا گره

گویند در جنت بود از بهر زاهد میوه‌ها

[...]

رفیق اصفهانی

ای می فروش آزادیم زین سبحهٔ صددانه ده

این سبحهٔ صددانه را بستان و یک پیمانه ده

از حرف غیری در گرو تا کی حدیث من شنو

از ره به آن افسون مرو گوشی به این افسانه ده

از آشنائی بی سبب کردی چو دوری روز و شب

[...]

صفایی جندقی

صد آسمان کیوان نحس از برج اقبالم سیه

سر زد که زان حالم تبه

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه