سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی گنه
از چشم خود می بینم این ای روی چشم من سیه
در کشتن بیچارگان تعجیل کم فرمای زانک
گر هست جانی در تنم بهر تو می دارم نگه
زینسان مکش از دست من پیش زنخدان زلف را
زان رو که بس مشکل بود بی ریسمان رفتن به چه
گر از ارادت رو نهم بر راه تو عیبم مکن
کز ابتدا دولت مرا کردست زین سو ره به ره
این اشک خسرو هیچگه بر روی او ساکن نشد
یعنی عجب باشد اگر آب ایستد بر روی گه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساساتش میپردازد و از درد و رنجی که به خاطر عشق تجربه میکند، سخن میگوید. او میگوید که بیگناه خون دلش را به خاطر معشوق میریزد و از عشقش دچار اندوه است. درخواست میکند که معشوق به کشتن بیگناهان شتاب نکند و از او میخواهد که در قبال عشقش، او را رها نکند. شاعر به مشکلات و دشواریهای عشق اشاره میکند و تأکید دارد که اگر در راه معشوق اشتباهی داشته باشد، باید او را ببخشد و از آغاز نشان میدهد که عشقش به او چگونه مسیر زندگیاش را تغییر داده است. در پایان، شاعر توضیح میدهد که اشکهایش هرگز بر چهره محبوبش ثابت نمیمانند و این نشاندهنده شدت احساساتش است.
هوش مصنوعی: این دو خط بیانگر احساس عمیق عشق و درد است. شاعر به معشوقش اشاره میکند و از او میگوید که با وجود بیگناهیاش، قلبش به خاطر او دچار خونریزی و درد شده است. او این احساس را از نگاه معشوقش میبیند و به رنگ چشمان او که سیاه است، اشاره میکند، که ممکن است نمادی از غم یا زیبایی غمانگیز باشد. در کل، شاعر در این بیت شوق و زخم عشق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: در کشتن انسانهای بیگناه عجله نکن، زیرا اگر در بدنم جانی هست، آن را فقط برای تو نگهداشتهام.
هوش مصنوعی: از من زودتر نکش دستت را؛ به خاطر آن چین و تاب موها. چون بدون رشته و بند، راه رفتن بسیار دشوار است.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم عشق و علاقهام را کنار بگذارم و از مسیر تو دور شوم، مرا سرزنش نکن، زیرا از همان ابتدا سرنوشتم به این سمت کشیده شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اشکهای خسرو هیچگاه بر چهرهی او ثابت نمانده و اگر آب بر سطحی بماند، جای تعجب دارد. در واقع، این بیان کنندهی اندوه و گریهای است که هیچ وقت نمیتواند به آرامش برسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عید آمد از چرخ برین، پر شادمانی بین زمین
مه را چو زرین جام بین از بهر خمار آمده
جامی لبا لب بایدت لب بر لب ساقی بده
زان بادهٔ باقی بکش وین باقی جان را بده
ای ساقی مه روی من بهر حیات نوی من
هم برقع از رخ برفکن هم از جبین بگشا گره
گویند در جنت بود از بهر زاهد میوهها
[...]
ای می فروش آزادیم زین سبحهٔ صددانه ده
این سبحهٔ صددانه را بستان و یک پیمانه ده
از حرف غیری در گرو تا کی حدیث من شنو
از ره به آن افسون مرو گوشی به این افسانه ده
از آشنائی بی سبب کردی چو دوری روز و شب
[...]
بر بیضهٔ دل باش هان مانند مرغی دیده بان
کز بیضهٔ دل زایدت مستی ذوق و قهقهه
صد آسمان کیوان نحس از برج اقبالم سیه
سر زد که زان حالم تبه
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.