نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی
اینک اینک که سراپای گل و آتش وی
بعد ازین جامه لطیف و تنک و تر پوشند
چو گل تازه بتان ختن و خلخ و ری
نازنینا، عرق از روی تو بر گل بچکید
می ممزوج لبالب برسان پی بر پی
پاک کن خوی ز بنا گوش که این مردم چشم
خون خود ریزد هر جا که بریزد ز تو خوی
رو سوی آب و به یک خنده پر از شکر کن
بر لب جوی به هر جا که روی روید نی
خیز و گلگشت چمن کن که نمانده ست به راه
چشم نرگس که ز تو زان ره بخرامی یک پی
خون خسرو به قدح کن، اگرت می باید
عاشق تست، مبادا که بگوید هی هی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به آغاز فصل نوبهار اشاره کرده و به زیباییهای طبیعی و شور و شوقی که این فصل به ارمغان میآورد، پرداخته است. او از گلها و آتش شوق صحبت میکند و میگوید که زنان زیبا، مانند گلهای تازه، باید با لطافت و شادابی زندگی کنند. شاعر همچنین به عشق و محبت اشاره کرده و توصیه میکند که باید با شادی و شکرگزاری زندگی کرد و از درد و رنج دوری جست. به طور کلی، این شعر بر لزوم بهرهمندی از زیباییهای زندگی و عشق تأکید دارد.
هوش مصنوعی: بهار تازه فرارسیده و به خوشی ماه دی سپری شده است. اکنون که همه جا پر از گل و شوق است.
هوش مصنوعی: پس از این، افراد با لباسهای نرم و نازکی همچون گلهای تازه در ختّن، زیبا و زرق و برقدار لباس خواهند پوشید.
هوش مصنوعی: ای عزیز، قطرات عرق تو بر گلها میچکد و عطر آن به هم میآمیزد. بیا و جرعهای از آن را به من برسان.
هوش مصنوعی: خوی و رفتار خود را تغییر بده، زیرا مردم در هر جایی که تو حریفی، خون دل خود را به خاطر تو میریزند.
هوش مصنوعی: به سمت آب برو و با لبخندی شیرین در کنار جوی بنشین. به هر سمت که بروی، خوشی و زیبایی به وجود خواهد آمد.
هوش مصنوعی: بلند شو و در باغ قدم بزن که دیگر به چشمان نرگس در راه تو چیزی نمانده و او از تو میخواهد که در آن مسیر بگردی.
هوش مصنوعی: اگر عاشق هستی و میخواهی عشق را بچشیدی، باید خون دل خود را در جام بریزی. نگذار کسی بگوید که در این مسیر، هراسی به دل راه نده.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از خر و پالیک آن جای رسیدم که همی
موزهٔ چینی میخواهم و اسب تازی
آب انگور خزانی را خوردن گاهست
که کس امسال نکردهست مر او را طلبی
هنری مرد نباشد بر هر کس خطری
چون چنین است ترا چیست کنون زین هنری
ز محل کرد بدین شهر مرا دهر جدا
ز خطر کرد بدینجای مرا چرخ بری
بی محل باشم لیکن نه بدین بی محلی
[...]
ای تو را بر مه و زهره ز شب تیره ردی
زهره از چرخ به زیبایی تو کردندی
نه عجب گر کند از چرخ ندا زهره تو را
تا به مه بر ز شب تیره تو را هست ردی
لعبت چشم منی چشم منت باد نثار
[...]
نکند دانا مستی نخورد عاقل می
ننهد مرد خردمند سوی مستی پی
چه خوری چیزی کز خوردن آن چیز ترا
نی چون سرو نماید به مثل سرو چو نی
گر کنی بخشش گویند که می کرد نه او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.