گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

چون گذر بر خاک داری بر سرت این باد چیست

چون ز گل بنیاد داری دل بر این بنیاد چیست

کار چون تقدیر دارد ز اختران رنجش چراست

چون کند سلطان سیاست ناله از جلاد چیست

یاسمینها چون همه رخسار و زلف نیکوانست

نام این نسرین چرا شد، نام آن شمشاد چیست

چون بقا را در جهان پیش خرد سرمایه نیست

این به ریشت باد چندین، در بروتت باد چیست

دولت و محنت چو هر دو بر کسی پابنده نیست

زین دلت غمگین چرا شد زان درونت شاد چیست

آفت مردم طمع شد از خود و مردم مرنج

مرغ را دانه بلا شد طعنه بر صیاد چیست

خون خلقی ریزی و ناگه گرت ریزند خون

چون ستم خو می کنی از دیگران فریاد چیست

چند تن پروردن، ای از عالم دل بی خبر

چون دلت ویرانه است این آب و گل آباد چیست

یارکی دارند که خسرو می خورد غم چون شکر

بر دل شیرین چه روشن کانده فرهاد چیست

 
 
 
مولانا

گر ندید آن شادجان این گلستان را شاد چیست

گر نه لطف او بود پس عیش را بنیاد چیست

گر خرابات ازل از تاب رویش پر نگشت

پس هزاران صومعه در محو جان آباد چیست

جان ما با عشق او گر نی ز یک جا رسته‌اند

[...]

صائب تبریزی

جز پریشان خاطری در عالم ایجاد چیست؟

غیر مشتی خاروخس در خانه صیاد چیست؟

بحر عشق است این که موجش می شکافد کوه را

ای حباب سست بنیاد این سر پر باد چیست؟

عقل معذورست می کوشد اگر در نفی عشق

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه