با غمش خو کردم امشب، گر چه در زاری گذشت
یاد می کردم ازان شبها که در یاری گذشت
خواب هم ناید گهی تا دیدمی وقتی، مگر
زان شب فرخ که با یارم به بیداری گذشت
بر درش سودم همه شب دیده و چشم مرا
عزتی بود، ار چه بر خاک درش خواری گذشت
مردمان گویند چونی در خیال زلف او
چون بود مرغی که عمرش در گرفتاری گذشت
نوش بادا بر من و تو شربت عیش، ار چه دوش
بر تو در می خوردن و بر من به دشواری گذشت
گر چه در هجر توام جز خوردن غم کار نیست
هم فسوس من ز عمری کان به بیکاری گذشت
ناخوش آن وقتی که بر زنده دلان بی عشق رفت
ضایع آن روزی که بر مستان به هشیاری گذشت
ماجرای دوش می پرسی که چون بگذشت حال
ای سرت گردم، چه می پرسی، به دشواری گذشت
دل گران شد ارچه از بار غمت خسرو، از انک
شخص چون مویش ز عالم با سبکباری گذشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دلمشغولیهای شبانهاش و یادآوری شبهای خوش با یار صحبت میکند. او با وجود غم و زاری، به شبهایی فکر میکند که در کنار محبوبش سپری کرده است. خواب از چشمانش فراری است و در این افکار غرق شده است. همچنین اشاره به سختیها و غمهای ناشی از دوری از محبوب خود دارد و به یاد میآورد که لحظات شاد و عیشش چقدر با درد و رنج قاطی شده است. در انتها، شاعر از حالش در شب گذشته میپرسد و به دشواریهایی که بر او گذشته اشاره میکند.
هوش مصنوعی: امشب به غم او عادت کردهام، هرچند که در گریه و زاری سپری شد. به یاد میآورم شبهایی را که در کنار او خوش بودم.
هوش مصنوعی: گاهی خواب به چشمانم نمیآید، مگر آن شب خوشی که با یارم بیدار ماندم.
هوش مصنوعی: در برابر درگاه او، من هر شب به تماشا نشستم و چشمانم به خاطر او عزیز و محترم بود، هرچند که در کنار در او با ذلت و خاری به سر بردم.
هوش مصنوعی: مردم میگویند که تو چه احساسی نسبت به زلف او داری، مانند مرغی است که تمام عمرش در اسارت گذشته است.
هوش مصنوعی: بگذار لذت زندگی بر ما گوارا باشد، هرچند که شب گذشته تو از شراب نوشیدن لذت بردی و من از سختیها گذراندم.
هوش مصنوعی: هرچند در دوری تو هیچ کار دیگری جز غم خوردن ندارم، اما افسوس که عمر من به بطالت و بیکاری گذشت.
هوش مصنوعی: زمانی که عاشقان بدون عشق زندگی کنند، روزگار ناخوشایندی دارند. همچنین، وقتی روزی برای نوشیدنینوشان به حالت هشیاری بگذرد، آن روز نیز ضیعف و ناگوار است.
هوش مصنوعی: داستانی که درباره شب گذشته میپرسی، بهسختی و با دشواری سپری شد. حالا تو چرا این همه سؤال میکنی؟
هوش مصنوعی: دل سنگین و غمگینم، هرچند که از بار غم تو، ای بزرگوار، متاثر شدهام، اما تو را میبینم که با سبکی و آرامش، همچون مویی که از عالم عبور میکند، از این دنیا میگذری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش در سودای او بر من به بیداری گذشت
روز روشن گشت و بر من چون شب تاری گذشت
از حساب زندگانی کی برد عمری که آن
گاه در جان کندن و گاهی به بیماری گذشت
بر رخ چون زعفرانم اشک گلناری چکد
[...]
مد عمر من چو نی در ناله و زاری گذشت
از تهی مغزی حیاتم در سبکساری گذشت
خواب غفلت فرصت وا کردن چشمی نداد
روز من در پرده شب از سیه کاری گذشت
در شبستان عدم شد شمع کافوری مرا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.