عشق آتشم در جان زد و جانان ازان دیگران
ما را جگر بریان شد و او میهمان دیگران
ای مرغ جان، زین ناله بس، چون نیست جانان ز آن تو
بیهوده افغان می کنی در بوستان دیگران
گه نقد جان لب را دهم، گه مایه دل دیده را
من بوالفضولی می کنم، کالا از آن دیگران
جویم ز پیران بی غمی، لیکن چنین بختم کجا؟
با من جوان مردی کند بخت جوان دیگران
گر کشتنی شد بیدلی، تا کی ز خلقم سرزنش؟
باری به تیغ خویش کش، چند از زبان دیگران؟
بگذار میرم بر درت، منمای خوبان دگر
مفرست خاک کوی خود بر آستان دیگران
بر دیگران می بندی ام، ای چشمه حیوان، بکن
چون خود بشستی از دلم نام و نشان دیگران
گویم که مردم از غمت، گویی که نتوان این قدر
سهل است آخر، جان من، مردن به جان دیگران
تو سود کردی بنده را، من جان زیان دادم به تو
مپسند بهر سود خود چندین زیان دیگران
تو می خوری، من درد و غم، یعنی روا باشد چنین
شربت تو آشامی و تب در استخوان دیگران
خسرو به تار موی تو جان می دهد دیگر جهان
گر چه علی الرغم منی جان و جهان دیگران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر به موضوع عشق و درد ناشی از جدایی میپردازد. شاعر از سوز و گداز درونی خود سخن میگوید و به میهمانی معشوق در دل دیگران اشاره میکند. او از احساسات عمیق خود، بیقراری و افسردگی سخن میگوید و میخواهد از دیگران فاصله بگیرد، زیرا از غم و درد عشق رنج میبرد. شاعر به سرنوشت و تقدیر اشاره کرده و از ظلم زمانه و بخت سکوت میکند. او به درد خود و زخمهایی که از عشق میخورد اشاره میکند و بیان میدارد که این آسیبها تنها به خاطر عشق به دیگری است. در نهایت، شاعر احساس میکند که در این عشق، او همواره زیان میبیند در حالی که معشوق به راحتی زندگی خود را ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: عشق مثل آتشی در وجودم شعلهور شد و محبوبم به سراغ دیگران رفت. این موضوع برای من بسیار دردناک و سخت است و حالا قلب من مانند جگر کباب شدهای از درد و حسرت میسوزد.
هوش مصنوعی: ای پرنده جان، بس کن از این نالهها، چرا که جانان تو در کنارت نیست. این غم و اندوه را بیهوده در باغ دیگران ابراز میکنی.
هوش مصنوعی: گاهی جان و عشق خود را فدای محبوب میکنم و زمانی دیگر چشمچرانی و کنجکاوی میکنم. اما در نهایت، عشق و علاقهام را به دیگران عرضه میکنم.
هوش مصنوعی: من به دنبال آرامش و بیغمیشی از سوی سالخوردگان هستم، اما چقدر غمانگیز است که در تقدیر من چنین نیست. بخت جوانان دیگر به من کمک میکند و به من مردانگی و جوانی نمیدهد.
هوش مصنوعی: اگر قرار باشد بیدلی من را از پا درآورد، تا چه زمانی باید از انتقادات مردم رنج ببرم؟ پس، خودت با شمشیر خودت این کار را بکن، چرا دائماً به حرفهای دیگران توجه کنی؟
هوش مصنوعی: اجازه بده برای رسیدن به تو بروم، و دیگر خوبان را نزد خود نیاور. اجازه نده که خاک محل تو به پای دیگران بیفتد.
هوش مصنوعی: ای چشمه زندگی، همانطور که خودت از دل من نام و نشانی از دیگران را پاک کردی، تو هم از دیگران دور باش و بر آنها دست نگذار.
هوش مصنوعی: میگویم که مردم به خاطر غم تو رنج میکشند، اما گویی این موضوع به این سادگیها نیست؛ جان من، مردن برای دیگران.
هوش مصنوعی: تو با کمکها و نیکوییهای خود من را سودمند کردی، ولی من جان و زندگی خود را به خاطر تو مخاطر کردهام. نپسند که به خاطر منفعت خودت، دیگران را به این همه زیان و آسیب دچار کنی.
هوش مصنوعی: تو از خوشی و لذتها مینوشی، اما من با درد و غم دست و پنجه نرم میکنم. آیا درست است که تو چنین شربتی را بنوشی و در عوض، دیگران درد و تب را تحمل کنند؟
هوش مصنوعی: خسرو به خاطر یک تار موی تو جانش را فدای تو میکند. حتی اگر دنیا در برابر من باشد، جان و دنیا برای دیگران ارزش چندانی ندارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشق آتشم در جان زد و جانان ازان دیگران
ما را جگر بریان شد و او میهمان دیگران
ای مرغ جان، زین ناله بس، چون نیست جانان ز آن تو
بیهوده افغان می کنی در بوستان دیگران
گه نقد جان لب را دهم، گه مایه دل دیده را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.