گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر باغی
هر فاخته ای دارد با همسر خود داغی
از باد صبا هر کس بشکفته چو گل خرمن
آن باد که من جویم کی می وزد از باغی؟
هر کس غم خود گویان با قمری و با بلبل
من سوخته می جویم رو کرده سیه زاغی
من سوخته ام، زاهد، تو طعنه زنی هر دم
تا چند نهی داغی ما را زبر داغی
خسرو نشود هرگز عشق و خردت با هم
کان زاغ نمی گنجد در خانه انباغی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف فصل بهار و شادی پرندگان در باغها میپردازد. هر پرندهای در کنار همسرش زندگی میکند و غمها و شادیهای خود را بیان میکند. شاعر به شدت دلتنگ و سوخته از غم عشق است و از زاهدی که به او طعنه میزند، شکایت دارد. او در تلاش است که عشق و خرد را با هم درک کند، اما به این نتیجه میرسد که عشقش در فضای مناسبی جا نمیگیرد.
هوش مصنوعی: گل که شکفته شد، هر پرندهای در هر باغی شروع به آواز خواندن کرد و هر کبوتر هم با همسرش احساس شادمانی و عشق میکند.
هوش مصنوعی: هرکس مانند گل از نسیم صبحگاه شکفته است، اما من در جستوجوی نسیمی هستم که از باغی وزیدن میگیرد.
هوش مصنوعی: هر کسی که درباره غمهایش حرف میزند، من هم به دنبال کسی هستم که در کنار قمر و بلبل، مثل من دچار سوختگی و درد باشد، اما ناگهان به چهرهای سیاه و تیره بر میخورم.
هوش مصنوعی: من به شدت درد و رنج میکشم، ولی تو هر لحظه به من کنایه میزنی و به من سنگ میزنی. تا چه زمانی میخواهی این زخمهای درون من را بر زخمهای دیگرم بیفزایی؟
هوش مصنوعی: عشق و خرد هرگز نمیتوانند با همدیگر در یک جا وجود داشته باشند، مانند این که یک کبوتر نمیتواند در یک خانه پر از زاغها زندگی کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.