بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم، چونی؟
کز پی کاهش من روز به روز افزونی
پیش از این گر چه جفاهات بسی بود، ولی
نه چنین بود از این بیشتری کاکنونی
جان همی خواستی از من که به افسون ببری
جان من رفت و تو هم بر سر آن افسونی
چند گویی که چه حال است دل تنگ ترا
آن چنان است که تو از دل من بیرونی
حال خونابه خسرو دل خسرو داند
تو چه دانی که نه در آب و نه اندر خونی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عمیق عشق و دلتنگی است. شاعر از معشوق خود میخواهد که احوال او را بفهمد و میگوید که بدون او جانش به شدت در عذاب است. هرچند پیش از این نیز سختیهایی را تحمل کرده، اما حالا وضع به مراتب بدتر است. شاعر اشاره میکند که معشوقش جان او را با افسون خود ربوده و حالا او در درد و رنج افتاده است. او همچنین تأکید میکند که هیچکس نمیتواند به درستی حال او را درک کند و تنها خود اوست که از عمق دردش آگاه است.
هوش مصنوعی: بدون تو، زندگیام به زحمت میگذرد، حالا تو کجایی؟ چون هر روز بالاتر میروم و دلتنگیام بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: پیش از این هرچند بدرفتاریهای زیادی بود، اما نه به اندازهای که حالا وجود دارد.
هوش مصنوعی: تو از من خواستی که با فریبی جانم را بگیری، اما جانم از دست رفت و تو همچنان به همان فریب ادامه دادی.
هوش مصنوعی: چند بار میگویی که حال دلت چطور است، اما بدان که دل تنگ تو به قدری است که انگار تو کاملاً از دل من دور شدهای.
هوش مصنوعی: امید و حال دل خسرو (شاه) را فقط او میداند، تو که چه میدانی، نه در آب و نه در خون.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
برتری یافت از آن بر دول بیرونی
چیره شد بر ملک رومی و ماکادونی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.