گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

بر لب اثر شراب داری

وز غمزه خیال خواب داری

شب خسپی و ما کنیم فریاد

آگه نشوی، چه خواب داری؟

نارسته ز پوست می نماید

خطت که ز مشک ناب داری

در آب حیات غرقه شد خضر

زان سبزه که زیر آب داری

تری خطت بجای خویش است

هر چند بر آفتاب داری

لب از تو و دل ز من، خوشی کن

چون هم می و هم کباب داری

خون ریز که گر بپرسدت کس

در هر مژه صد جواب داری

گفتی کنمت به غمزه بسمل

بسم الله اگر شتاب داری

گر کشتنی است بنده خسرو

بیهوده چه در عذاب داری؟