مرا چند آخر از خود دور داری؟
دلم را در هم و رنجور داری
روا داری که با آن روی چو شمع
شب تاریک ما بی نور داری
میان داری چو زنبوران کافر
مژه کافرتر از زنبور داری
ز رسوایی مرنج، آخر محال است
که عاشق باشی و مستور داری!
بتی گر داری، از فردا میندیش
که در خانه بهشت و حور داری
تو آن سلطان خوبانی، نگارا
که همچون فتنه صد دستور داری
ز چندان دل که ویران کرده تست
چه باشد گر یکی معمور داری؟
چو آتش در زدی، باری همین بین
چنین باشد که خود را دور داری
معافی، گر نمی پرسی ز خسرو
که خوبی و دل مغرور داری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دوری معشوق شکایت میکند و میگوید که به خاطر آن دلش در رنج است. او شبهای تاریک را به یاد میآورد که در آن، معشوق به مانند شمعی عمل میکند که نور نمیدهد. شاعر معشوق را به زنبورانی که تلخکاماند تشبیه میکند و در عین حال به او میگوید که در عشقش باید خود را پنهان نگه دارد. او همچنین به زیبایی و قدرت معشوق اشاره میکند و میگوید که عشق او ویرانگر است ولی او امیدوار است که معشوق همچنان در دلش جایی داشته باشد. در نهایت شاعر به وضع خود و دوری معشوق اشاره میکند و میگوید که اگر معشوق از حالش نمیپرسد، این به معنای این نیست که او دلش پر از محبت و عشق نیست.
هوش مصنوعی: چقدر میخواهی من را از خودت دور کنی؟ دلم را آشفته و رنجیده نگه داشتهای.
هوش مصنوعی: تو اجازه میدهی که با زیباییات مانند شمعی در شب تاریک، روشنایی ما را تأمین کنی.
هوش مصنوعی: وقتی در میان افرادی که کافرند قرار داری، مژههایت هم به نوعی از آنها کافرتر به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: از شرم و رسوایی نترس، زیرا غیر ممکن است که عاشق باشی و خود را پنهان کنی!
هوش مصنوعی: اگر بتی داری، نگران فردا نباش، چون در خانهات بهشت و حوری خواهی داشت.
هوش مصنوعی: تو ای سرور زیباییها، ای محبوب، همانند یک آشفتگی، دستورات زیادی داری.
هوش مصنوعی: اگر دل تو به خاطر عشق کسی ویران شده باشد، چه فرقی میکند که یکی دیگر را سالم و آباد داشته باشی؟
هوش مصنوعی: وقتی آتش به وجود میآید، باید ببینی که آیا میخواهی از آن دوری کنی یا با آن مواجه شوی.
هوش مصنوعی: اگر از خسرو حال مرا نمیپرسی، بدان که خود را به خوبی نشان میدهی و دلت پر از غرور است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز بهر آنکه بخت شور داری
دو گوش و چشم کر و کور داری
مرا در کار خود رنجور داری
کشی در دام و دامن دور داری
تو مال و ملک و زرّ و زور داری
نمک باید چو من گر شور داری
خدایا دارم از لطف تو امید
که ملک عیش من معمور داری
بگردانی بلای زهد از من
قضای توبه از من دور داری
مگر در باغ یک منظور داری
نشانِ نرگسِ مخمور داری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.