بکش به گرد رخ خط دلربا پرده
که هیچکس نکند آفتاب را پرده
ز بیم آنکه رسد چشم آفتاب به تو
ببست ابر به هر لحظه در هوا پرده
کند به پیش رخت پرده پوشی سبزه
چو گل به باغ کشد به سر گیا پرده
گل از رخ تو بدزدید روی و پنهان داشت
ولیک پاره شدش ناگه از صبا پرده
جمال روی تو پوشیده چون نخواهد ماند
مپوش پیش رخ از پرده دو تا پرده
تنت بجای نهفتن چنان بود که کشد
به روی باده ز جان جهان نما پرده
شها، ز بهر جدایی و مدح تو خسرو
گشاد از پس هر پرده ای جدا پرده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زهی ز سنبل تر کرده لاله را پرده
بر آسمان زده عکس رخت سرا پرده
نه مرد عشق تو بودم من این قدر دانم
ولی بدیده فرو می هلد قضا پرده
زمانه بس، که دریست پردۀ عشّاق
[...]
ز لقمهای که بشد دیده تو را پرده
مخور تو بیش که ضایع کنی سراپرده
حیات خویش در آن لقمه گر چه پنداری
ضمیر را سبل است آن و دیده را پرده
چرا مکن تو در این جا مگو چرا نکنم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.