گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

دلم در عشق جانان گشته پاره

دل است آن شوخ را یا سنگ خاره

شبانگاه تو بر مه پاره آمد

مرا در دل غم آن ماه پاره

کنار خود نمی بینم ز گریه

که نتوان دید دریا را کناره

چو بگشادم به گریه چشم دربار

گشاد ابرو، پدپد آمد ستاره

دو بوسم داد دوش و تا به امروز

خرابم زان شراب مست کاره

من و مستی و بدنامی و زین پس

سگان رسوا و طفلان در نظاره

به عشقم چاره فرمایند یاران

ولی با یار بی فرمان چه چاره

نگارا، بگسلان سر رشته خود

که نتوان دوخت این دلهای پاره

اگر خون خورد خواهی، شیوه بگذار

که خسرو نیست طفل شیرخواره

 
 
 
ناصرخسرو

بسی کردم گه و بیگه نظاره

ندیدم کار دنیا را کناره

نیابد چشم سر هرچند کوشی

همی زین نیلگون چادر گذاره

همی خوانند و می‌رانند ما را

[...]

باباطاهر

عزیزان موسم جوش بهاره

چمن پر سبزه صحرا لاله زاره

دمی فرصت غنیمت دان درین فصل

که دنیای دنی بی اعتباره

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از باباطاهر
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه