ای رفته و ترک من بدنام گرفته
وز دست وفای دگران جام گرفته
باز آمده ای تا بنمایی و بسوزی
در سوز میاور دل آرام گرفته
خونم مخور، ای دوست، که این باده غم آرد
چون دید توان آن رخ گلفام گرفته؟
دزدان دل ار شاه بگوید که بگیرند
من گیرم هر موی ترا نام گرفته
دشنام مرا گفته بدی دوش، همه شب
من لذت آن گفتن دشنام گرفته
از پیش مران بنده دیرینه خود را
گر دل شدت، ای کافر خودکام گرفته
من دوزخی عقل و بسا دوزخی عشق
گو صد چو من سوخته را خام گرفته
ای گل، چه زنی خنده ز نالیدن خسرو
کازرده بود بلبل در دام گرفته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی درد و رنج عشق و جدایی است. شاعر به معشوق خود خطاب میکند و از او میخواهد که دوباره به زندگیاش برنگردد، زیرا خاطرات تلخ و سوزناک از عشق را در دل او زنده میکند. او از مصیبتهای عشق و تاثیر منفی آن بر خود صحبت میکند و احساسات عمیق خود را در قالب استعارات زیبا بیان میکند. شاعر به سختی و دشواریهای عشق و کلمات دشنامآمیزی که در شب به او گفته شده اشاره میکند و به این نتیجه میرسد که این عشق، او را به سوی عذابهای بیپایان سوق داده است. در نهایت، شاعر بیان میکند که علیرغم تمام دردها، عشق و زیبایی معشوق همچنان در ذهن او باقی مانده است.
هوش مصنوعی: ای کسی که رفتهای و نام نیک من را خراب کردهای، و از وفای دیگران بهرهمند شدهای.
هوش مصنوعی: تو دوباره بازگشتهای تا خود را نشان دهی و دل را بسوزانی، اما در این آتش زدن، دل آرام گرفتهام را مضطرب نکن.
هوش مصنوعی: ای دوست، خون من را نخور، زیرا این نوشیدنی حزن و اندوه میآورد. وقتی که زیبایی چهرهات را میبینم، چه قدرتی برای تحمل این غم دارم؟
هوش مصنوعی: اگر دلدزدان هم به شاه بگوید که مرا بگیرند، من هر یک از موهای تو را به نام میگیرم.
هوش مصنوعی: دشنامی که دیشب به من گفته شد، تمام شب به یاد آن بودم و از آن احساس لذت میکردم.
هوش مصنوعی: اگر دل تو به شدت میتپد، بر منِ بنده قدیمی خود رحم کن، ای کافر خودسر.
هوش مصنوعی: من به خاطر عقل و وادادگیهایم در جهنم گیر افتادهام و بسیاری از کسانی که مانند من در آتش عشق سوختهاند، در حقیقت خام و نادان باقی ماندهاند.
هوش مصنوعی: ای گل، تو چه میکنی؟ آیا با خندیدن خود به درد و رنج خسرو، که به خاطر از دست دادن محبوبش ناله میکند، خندیدهای؟ بلبل در دام افتاده و در عذاب است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای با غم تو جان من آرام گرفته
چون مرغ مرا هجر تو در دام گرفته
در زاویهٔ عشق تو افگنده مرا چرخ
و اندوه توام گرد در و بام گرفته
بی روی چو صبح تو و بی موی چو شامت
[...]
کی صاحب همت ز جهان کام گرفته
عار آیدش، ار عبرت ایام گرفته
هر چیز که دل باخت براهش به از آن برد
جان داده، ولی در عوض آرام گرفته
معشوق در آغوش بود طالع ما را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.