گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی شدن؟

تهمت آلود زبان چند کس خواهی شدن؟

من ز دورت هم نبینم، تو علی رغم مرا

مونس چشم و روان چند کس خواهی شدن؟

جان دهد هر کس که بیند ناگهت، زین گونه گو

تا بلای ناگهان چند کس خواهی شدن

از خرامت بس که می‌میرد بسی نظارگی

جان خسرو، جان ستان چند کس خواهی شدن؟

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صائب تبریزی

زندگی بخشا! روان چند کس خواهی شدن؟

کشته بسیارست، جان چند کس خواهی شدن؟

شد جگرگاه زمین از کشتگانت لاله زار

مرهم داغ نهان چند کس خواهی شدن؟

چون کتان شد جامه جانها شق از مهتاب تو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه