مجو صبرم که جای آن نمانده ست
مران از در که پای آن نمانده ست
مبین در سجده های زرقم، ای بت
که این طاعت سزای آن نمانده ست
ببوسم پای بت را وان نیرزد
که در سینه صفای آن نمانده ست
دلی دارم که مانده ست از پی عشق
خرد جویی، برای آن نمانده ست
دلا، بگذار جان بدهم در این کوی
که هنگام دوای آن نمانده ست
خموش، ای پندگو، چون من نماندم
ز من بگذر که جای آن نمانده ست
کسان در باغ و من در گوشه غم
که خسرو را هوای آن نمانده ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.