بحل کن آن همه خونها که در غمت خوردم
که عمری از دل و جان شکر این کرم کردم
حدیث وصل نگویم که گفته شد روزی
ز بخت بد چه لگدها که بر جگر خوردم
بمردم و ندهم درد خود برون، زیراک
کجاست دل که شناسد حلاوت دردم
چنان خوش است جفایت که گر تو تیر زنی
قبول اگر نکنم من به دیده، نامردم
چه کارم آید، اگر خاک کوی تو نشود؟
تنی که از پی این سالهاش پروردم
شبی که گرد سر کوی تو توانم گشت
به عشق گرد سر خود هزار می گردم
به کوی تو چو شوم خاک، نیست غم به جز آنک
صبا ز کوی تو سوی دگر برد گردم
گریست خون به جفای تو، خسروا، صد شکر
که سرخ کرد به گاه وفا رخ زردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه شاعر میپردازد. شاعر از درد و رنجی که به خاطر معشوقش کشیده، سخن میگوید و اشاره میکند که چگونه در طول عمرش به خاطر محبت او شکر گزار بوده است. او از عذابهایی که به خاطر جدایی و نرسیدن به معشوق متحمل شده، صحبت میکند و به سختیهایی که بر دلش رفته اشاره دارد. همچنین محبت و جفاهای معشوق را قبول کرده و تأکید میکند که اگرچه دچار درد و رنج شده، اما زیبایی عشق او را فراموش نمیکند و از دوری او به شدت غمگین است. در نهایت، شاعر به عشقش و شوقی که به دیدار معشوق دارد، اشاره میکند و زیباییهای عشق را با وجود مشکلاتش تحسین میکند.
هوش مصنوعی: در دل من به خاطر غمهای تو، خونهای زیادی ریخته شده است و من به مدت طولانی از صمیم قلب بابت این محبت تو شکرگزاری کردهام.
هوش مصنوعی: نمیخواهم داستان وصال را بگویم، چون یک روز به خاطر بداقبالیام ضربههای زیادی بر دلم زدم.
هوش مصنوعی: من میمیرم اما درد خود را بیرون نمیگویم، چون دل کجاست که بتواند تلخی درد را با شیرینی آن بشناسد.
هوش مصنوعی: رفتار تو چنان زیباست که اگر تو به من آسیبی بزنی و من این آسیب را نپذیرم، به حقیقت ناپاک و نامرد به نظر میآیم.
هوش مصنوعی: اگر نتوانم به خاک کوی تو درآیم، چه فایده دارد؟ من که همه این سالها را صرف پرورش جسمم کردهام.
هوش مصنوعی: شبی که بتوانم دور کوچهات بچرخم، به خاطر عشق، هزار بار دور خودم میچرخم.
هوش مصنوعی: وقتی به کوی تو برسم و در آنجا خاک شوم، هیچ نگرانیای ندارم جز اینکه نسیم، مرا از کوی تو به جایی دیگر ببرد.
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم و بیوفایی تو، دلم به شدت خون گریه کرد. اما خوشحالم که در زمان وفا و صداقت، رنگ چهرهام به سرخی تغییر کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بدار دست ز ریشم که بادهای خوردم
ز بیخودی سر و ریش و سبال گم کردم
ز پیشگاه و ز درگاه نیستم آگاه
به پیشگاه خرابات روی آوردم
خرد که گرد برآورد از تک دریا
[...]
هزار عهد بکردم که گرد عشق نگردم
همی برابرم آید خیال روی تو هر دم
نخواستم که بگویم حدیث عشق و چه حاجت
که آب دیده سرخم بگفت و چهره زردم
به گلبنی برسیدم مجال صبر ندیدم
[...]
شبانِ تا به سحر گردِ شهر می گردم
کسی نکرد ازین بی خودی که من کردم
به اختیار گدا دل به پادشاه دهد
به دستِ خود چه بلا با سر خود آوردم
غم نمی خورد آن کس که در محبّتِ او
[...]
ز درد درد تو بسیار خون دل خوردم
خمیر عیش ولی شد سرشته زان دردم
جواب داد که رخت از جهان برون بردم
یهود و عاصی و مردود و روسیه مردم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.