ز من نازک میانی دور مانده ست
دلی رفته ست و جانی دور مانده ست
بگویید از زبان من که آن جا
دلی از بی زبانی دل مانده ست
پر از خون است جوی دیده من
که از سرو روانی دور مانده ست
هلاک جان من آن پیر داند
که روزی از جوانی دور مانده ست
خراشیده بود آواز مرغی
که او از گلستانی دور مانده ست
غم و درد غریبی از کسی پرس
که او از خان و مانی دور مانده ست
گواهی می ده، ای شب، زاریم را
که از من بدگمانی دور مانده ست
شبی یادش دهی از خسرو، ای باد
کزین در پاسبانی دور مانده ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.