گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

هر شبی با گریه های خود خوشم

گر چه هست آن روغنی بر آتشم

مرگ شیرین شد مرا از عیش تلخ

زنده گردم، وه کزین شربت خوشم

گل ز باغ وصل نزدیکان برند

من چو سگ از دور با سنگی خوشم

ای که پابوسی، فغانم زن که من

زاهد کویم، ولی شاهدوشم

بس که جانم عاشق دشنام اوست

هر که را گوید، به سوی خود کشم

یک نفس بنشین که میرم پیش تو

تا نفس باقیست پنج و یا ششم

مور گر میرد نباشد خونبها

پی سپر کن زیر پای ابرشم

ز آه خسرو، جان من، ایمن مباش

کاسمان دوز است تیر تر کشم

 
 
 

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

سوزنی سمرقندی

بورک هندی بشد پشمینه پوش

پشم او را سگ نبوید اینست پشم

بر رییس شهر شادان شد به خشم

وی رضای او بخوید اینست خشم

عطار

مرحبا ای تُنْگ‌ْبازِ تَنگ‌چشم

چند خواهی بود تند و تیزخشم

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
اسیری لاهیجی

هر بلایی نیز کاید می کشم

با همه جور و جفایت دلخوشم