گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

سوی من بین که ز هجرت به گداز آمده‌ام

روی بنمای که پیشت به نیاز آمده‌ام

به سر زلف درازت کششی داشتمی

زان کشش به شب‌های دراز آمده‌ام

از تو رفتم، چه کنم صبر چو نتوانستم

اینک آشفته و عاجز شده باز آمده‌ام

گر در ابروی تو بینم من مدهوش، مرنج

چه کنم، مست به محراب نماز آمده‌ام؟

دل من جان به تو بخشید و منم پروانه

وز پی سوختن شمع طراز آمده‌ام

خسروم، از چو منی دور مکن چشم که من

خاک درگاه شه بنده‌نواز آمده‌ام

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
همام تبریزی

من به اومید تو از راه دراز آمده‌ام

ناز بگذار دمی چون به نیاز آمده‌ام

رهروان را به شب تار دلیلی باید

من به بوی خوش آن زلف دراز آمده‌ام

شمع بی زحمت پروانه نباشد بنشان

[...]

سحاب اصفهانی

باز بر درگهت ای مایهٔ ناز آمده‌ام

خشمگین رفته به صد عجز و نیاز آمده‌ام

رفتن از رشک رقیب آمدن از غایت شوق

بارها رفته‌ام از آن در و بازآمده‌ام

کرده‌ام طی به امید ره شوقت رحمی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه