هر شب از دست غمت دیده و دل خون شودم
وانگه از هر مژه راوق شده بیرون شودم
گاه گاهی به سر زلف تو در می آیم
با دلی در هم و آن هم ز غمت خون شودم
مردم دیده کند رقص به صحرای دو رخ
چون بم و زیر دل خسته به گردون شودم
روزگاری ست مرا سخت پریشان ز غمت
چه کنم بی تو و این عمر به سر چون شودم؟
خار خارت نشود از دل خسرو بیرون
گر چه از خون جگر رخ همه گلگون شودم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم عشق و درد فراق سخن میگوید. او هر شب از غم معشوقش اشک میریزد و دلش به شدت آزار میبیند. در حالی که با موی یار بازی میکند، در دلش غم و درد وجود دارد. او از تأثیر غم عشق بر زندگیاش میگوید و اینکه چگونه این غم او را پریشان کرده است. همچنین، عشق را به شقایق تشبیه میکند که با وجود درد و رنج، زیبایی خود را حفظ میکند. در نهایت، شاعر ابراز میکند که حتی اگر غم از دلش بیرون نرود، زیبایی عشق همچنان در وجودش باقی میماند.
هوش مصنوعی: هر شب به خاطر غم تو، چشمانم پر از اشک میشود و دلم هم در درد فرو میرود. سپس از هر مژهام، اشکها سرازیر میشود.
هوش مصنوعی: گاهی به یاد موهای تو میافتم و با دلی آشفته و غمگین، به خاطر غمت اشک میریزم.
هوش مصنوعی: مردم میبینند که در دشت، دو چهره در حال رقص است و من، با دل خستهام، به آسمان پرواز میکنم.
هوش مصنوعی: مدتهاست که به خاطر نبود تو دلم پر از ناراحتی و پریشانی است. نمیدانم چه کار باید بکنم و این عمر چگونه بدون تو به پایان خواهد رسید.
هوش مصنوعی: عشق و محبت به خسرو در دل من کاملاً جا گرفته و هرچقدر هم که دلم شاداب و زیبا باشد، باز هم هیچ چیزی نمیتواند این عشق را از دلم خارج کند. حتی اگر از شدت احساساتم، رنگ چهرهام به سرخی بگراید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.