گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

وقت آن است که ما رو به خرابات نهیم

چند بر زرق و ریا نام مناجات نهیم

گر فروشیم مصلا ز پی می، به ازآنک

رخت تزویر به بازار مکافات نهیم

مست گر، پای بلغزد، چو در آن ثابت است

دیده بر پاش به صد عذر و مراعات نهیم

دیده داریم و دل و جان و تن از عشق خراب

بر خرابی دو سه در وجه خرابات نهیم

عاشق صورت خوبیم که خلقی همه سر

بر در کعبه و ما بر قدم لات نهیم

شاه جان گشت چو بازیچه نفس کج باز

بینم اندر محل شه رخ و سر مات نهیم

دل خسرو که همه شیشه می می سنجد

سنگ قلب است که در پله طاعات نهیم