گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

نه دست رسی به یار دارم

نه طاقت انتظار دارم

هر جور که از تو بر من آید

از گردش روزگار دارم

در دل غم تو کنم خزینه

گر یک دل و گر هزار دارم

این خسته دل چو موی باریک

از زلف تو یادگار دارم

من کانده تو کشیده باشم

اندوه زمانه خار دارم

در آب دو دیده از تو غرقم

و امید لب و کنار دارم

دل بردی و تن زدی، همین بود

من باز بسی شمار دارم

دشنام همی دهد به خسرو

من با دو لب تو کار دارم