یارب، غم آن سرو خرامان به که گویم؟
دل نیست به دستم، سخن جان به که گویم؟
آه از دل من دود برآرد همه شب، آه
کاین سوختگی غم هجران به که گویم؟
افسانه من ناخوش و کس محرم آن نیست
اندک نبود، صبر فراوان به که گویم؟
خونابه پیدا همه بینند خود از چشم
احوال جگر خوردن پنهان به که گویم؟
دردی ست در این سینه که همدرد شناسند
بیدرد چو باور نکند، آن به که گویم؟
خوابش نگرم جان به لب آمد که برون ده
من نیم شب آن خواب پریشان به که گویم؟
دشنام دهد دشمن و تشنیع زند دوست
چندین شنوم از که و چندان به که گویم؟
من قصه دهم شرح و ز مستی ننهد گوش
آن زودکش دیر پشیمان، به که گویم؟
بلبل بکند ناله چو خسرو به سحرگاه
چون نشنود آن سرو خرامان، به که گویم؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یارب، غم بیرحمی جانان به که گویم؟
جانم غم او سوخت، غم جان به که گویم؟
نی یار و نه غمخوار و نه کس محرم اسرار
رنجوری و مهجوری و حرمان به که گویم؟
آشفته شد از قصه من خاطر جمعی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.