ای ترک کمان ابرو، من کشته ابرویت
ملک همه چین و هند، ندهم به یکی مویت
وقتی به طفیل گوی بنواز سرم آخر
تا چند به هر زخمی حسرت خورم از کویت
گفتی که بدین سودا غمناک چه می گردی
آواره دلی دارم در حلقه گیسویت
مسجد چه روم چندین، آخر چه نمازست این
رویم به سوی قبله دل جانب ابرویت
شبها همه کس خفته جز من که به بیداری
افسانه دل گویم در پیش سگ کویت
گه نام گلی گویم، گه نام گلستانی
زینگونه در اندازم هر جا سخن از رویت
بوی گل ازین پیشم در باغ نمودی ره
بادی نوزید از تو گمره شدم از بویت
جان در طلبت همره تا باز رهد زین غم
فریاد که بادی هم ناید گهی از سویت
پیش تو بگو کای بت سوزند چو هندویم
بر آینه ریز آنگه خاکستر هندویت
سر در خم چوگانت راضی ست بدین خسرو
آن بخت کرا کارد سر در خم بازویت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق و دلتنگی عمیق شاعر نسبت به معشوقش است. شاعر از زیباییهای معشوق، خصوصاً ابرو و موی او تمجید میکند و حتی تمام ثروتهای دنیا را فدای یک چشمبرهم زدن با او نمیکند. او در حسرت دوری و درد فراق به سر میبرد و میگوید که در دل خود آوارهای از عشق اوست. شاعر از بیخوابی و شب بیداریاش نیز سخن میگوید و مستی عشق را در کلام خود به تصویر میکشد. همچنین به نشانههای عشق و محبت اشاره کرده و میگوید که تا زمانی که در جستجوی معشوقش است، از غم رها نمیشود. در نهایت، او به امید دیدار معشوق، جان خود را در طلبش میدهد و زاری میکند.
هوش مصنوعی: ای دختر زیبا با ابروی کمان مانند، من عاشق زیبایی ابرویت هستم و جانم را برای آن فدای میکنم. حتی اگر تمام زیبایی چین و هند را به من بدهند، باز هم حاضر نیستم یک تار موی تو را بگیرم.
هوش مصنوعی: وقتی سرم را فدای محبت تو میکنم، دیگر چه زمانی باید به خاطر هر درد و زخم حسرت بخورم که از مسیرت دور ماندهام؟
هوش مصنوعی: تو پرسیدی که چرا با این فکر غمگین میگردی؟ من جواب دادم که دلی دارم که درگیر موهای توست و به آن وابستهام.
هوش مصنوعی: به کجا بروم وقتی که حقیقتم را نمیدانم؟ این نمازهایی که میخوانم چه ارزشی دارند در حالی که دل من به اینکه تو را ببینم و به تو توجه کنم، معطوف است؟
هوش مصنوعی: شبها همه در خواب هستند، اما من بیدارم و در کنار سگ کوی تو، داستان دلخواستهام را میگویم.
هوش مصنوعی: گاهی نام گلی را میبرم و گاهی نام گلستانی، اینگونه هر زمانی که سخن از چهرهات میزنم، در وصف تو سخن میگویم.
هوش مصنوعی: بوی گل را از قبل در باغ حس کردم، نسیمی از سمت تو وزید و من به خاطر عطر تو گیج و گم شدم.
هوش مصنوعی: دل در پی توست تا از این درد رهایی یابد. وای بر من که حتی گاهی هم از طرف تو خبری نمیرسد.
هوش مصنوعی: ای معشوق من، همچون هندوها که در مقابل بتها به آینه عطر میزنند، من نیز در حضورت به عشق و محبت مضمحل میشوم و در نهایت، آن عشق را به خاکستر تبدیل میکنم.
هوش مصنوعی: سر من در خم چوگان تو راضی است، زیرا این بختِ خوش به آن کسی تعلق دارد که سرش در خم بازوی تو قرار بگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای حقه ی نقد جان بر طاق دو ابرویت
وی حلقه ی جان و دل پیرامن گیسویت
تشویش خردمندان از باد صبا بودی
گر هیچ گذر کردی بر سلسله ی مویت
از پیرهن یوسف تا بیش نگوید کس
[...]
مائیم و دلی پر خون بر خاک سر کویت
غمگین بهمه رونی در آرزوی رویت
تو سروی و ما چون آب آورده به پایت سر
می ماند و ما نشه بز خاک سر کویت
راضیم بدشنامی گر باد کئی ورنه
[...]
ای قبله حقجویان محراب دو ابرویت
روی دل مشتاقان از هر طرفی سویت
نه گنبدگردون را پر کرده هیاهویت
در دیر و حرم مجنون بر سلسله مویت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.