پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم سوز خویش
زانکه می دانی مزاج غمزه کین توز خویش
غمزه را گویی چو شاهان زن که نه مردانگیست
بر گدایان آزمودن خنجر فیروز خویش
من چو گردم کشته، گه گاهی بگردانی به زلف
جان من گرد سر آن ناوک دل دوز خویش
همره جان کردم از جولانت گردی تا کنم
توشه فردای حشر این نعمت امروز خویش
خاک شد جانها به ره، مپسند از بهر خدا
این غبار غم بر آن روی جهان افروز خویش
هر شبی پیش چراغی سوز خود گویم، از آنک
سوخته با سوخته بیرون فشاند سوز خویش
در دلم باز آمد او، یاری کن، ای خون جگر
تا بگریم سیر من بر روزگار و روز خویش
بنده خسرو بر رخ از خون حرف بی صبری نوشت
تا کند تعلیم رسوایی به صبرآموز خویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به بیان دردها و غمهای خود پرداخته و از عشق و بیوفایی سخن میگوید. او میگوید که هرگز از احساساتش به صراحت سخن نمیگوید، زیرا میداند که عشق و غم او در وجود معشوقش نهفته است. شاعر به تصویر کشیدن درد خود و اندوه ناشی از رابطهاش میپردازد و به قدرت عشق اشاره میکند که او را مانند گدا به زنجیر کشیده است. همچنین، او از تلاشش برای حفظ یاد و خاطره معشوقش سخن میگوید و از خداوند درخواست یاری میکند تا بر دردهایش غلبه کند. در نهایت، او سرودههایی از درد و اندوه خود را به تصویر میکشد که حکایت از عشق و رسوایی دارد.
هوش مصنوعی: در حضور کسی از احساسات خود سخن نگو، زیرا اگر با تو صحبت کنم، درد و رنج خود را بروز میدهم. تو هم که میدانی چگونه هستی و چقدر بر من تأثیر میگذاری.
هوش مصنوعی: نگاه خندان و وسوسهانگیز خود را مانند پادشاهان بزن، زیرا امتحان کردن مردم معمولی با شمشیر پیروزیات نشانه مردانگی نیست.
هوش مصنوعی: من وقتی که به عشق تو دچار میشوم، گاهی با ناز و زلفت دور من میچرخانی و جانم به خاطر تیر عشقت هدف میگیرد.
هوش مصنوعی: از روح خود با تو همراه شدم تا از این خوشی و نعمت امروز، برای فردای قیامت بهرهای بردارم.
هوش مصنوعی: جانها در راه رفتهاند و اکنون به خاک بدل شدهاند. برای خدا، این اندوه و غبار را بر چهره روشن جهان خود نپسند.
هوش مصنوعی: هر شب کنار روشنایی چراغ، از درد و اندوه خود میگویم، زیرا که مانند آتشسوزان، تنها کسی که از سوختگیاش خبر دارد، میتواند این درد را به دیگران منتقل کند.
هوش مصنوعی: او دوباره در قلبم بازگشته است، ای درد جانسوز، به من کمک کن تا بتوانم به اندازه کافی بر سختیها و روزهای خود بگریم.
هوش مصنوعی: خدمتگزار پادشاه با قطرههای خون بر چهرهاش، نشانههایی از بیصبری را نوشت تا به آموزگاران صبر، درسی از رسوایی بدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا کی از دست جفایت تیره بینم روز خویش
ساعتی دلسوز شو بر عاشق دلسوز خویش
بخت پیروزم تو باشی گر در آیی از درم
من شوم از جان غلام طالع پیروز خویش
عالمی بی روی تو در ظلمت غم سوختند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.