گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

خرابی من از آن چشم پر خماری پرس

هلاک جانم از آن لاله بهاری پرس

ز زخم غمزه چه پرسی که در جگر چند است؟

ز صد فزونست، ولی زخمهای کاری پرس

غلام چشم توام، گر چه ناوک تو خوش است

ولیک لذت آن از دل شکاری پرس

دلم که زود فراموش می کند خود را

مپرس هیچ ز هجران و بیقراری پرس

مراست دردسری از خمار مستی عشق

علاج دردم از آن نرگس خماری پرس

کجاست دولت آنم که بر درت باشم؟

نشان من به سر کوی خاکساری پرس

رو، ای صبا و ز بهر مسافران فراق

از آن دو لب سخنی چند یادگاری پرس

سرود ذوق فراوان شنیده ای، اکنون

بیا، ز خسرو ذوق فغان و زاری پرس

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
نظیری نیشابوری

تو عیش و ناز مرا از امیدواری پرس

ذلیل دوست شو و قدر من ز خواری پرس

به ذوق من نرسی زین جراحتی که تو راست

نشان لذتم از زخم های کاری پرس

ز فکر دوست سر پر غرور را چه خبر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه