خرابی من از آن چشم پر خماری پرس
هلاک جانم از آن لاله بهاری پرس
ز زخم غمزه چه پرسی که در جگر چند است؟
ز صد فزونست، ولی زخمهای کاری پرس
غلام چشم توام، گر چه ناوک تو خوش است
ولیک لذت آن از دل شکاری پرس
دلم که زود فراموش می کند خود را
مپرس هیچ ز هجران و بیقراری پرس
مراست دردسری از خمار مستی عشق
علاج دردم از آن نرگس خماری پرس
کجاست دولت آنم که بر درت باشم؟
نشان من به سر کوی خاکساری پرس
رو، ای صبا و ز بهر مسافران فراق
از آن دو لب سخنی چند یادگاری پرس
سرود ذوق فراوان شنیده ای، اکنون
بیا، ز خسرو ذوق فغان و زاری پرس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تو عیش و ناز مرا از امیدواری پرس
ذلیل دوست شو و قدر من ز خواری پرس
به ذوق من نرسی زین جراحتی که تو راست
نشان لذتم از زخم های کاری پرس
ز فکر دوست سر پر غرور را چه خبر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.