هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و دلربایی معشوق اشاره میکند و میگوید که زلف او به دل شکنی عادت دارد. معشوق با کلماتی پریشان و دلنشین صحبت میکند و شاعر احساس میکند که در رابطهاش با او، مرز بین خود و معشوق محو شده است. در واقع، او نمیداند که آیا خودش است یا معشوقش، و این نشاندهنده عمیق بودن احساسات و وابستگی آنها به یکدیگر است.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و دلربایی معشوق اشاره میکند و میگوید که زلف او به دل شکنی عادت دارد. معشوق با کلماتی پریشان و دلنشین صحبت میکند و شاعر احساس میکند که در رابطهاش با او، مرز بین خود و معشوق محو شده است. در واقع، او نمیداند که آیا خودش است یا معشوقش، و این نشاندهنده عمیق بودن احساسات و وابستگی آنها به یکدیگر است.
هوش مصنوعی: زلف تو که همیشه دلها را میشکند، به مشکی اشاره میکرد و از حال پریشان خود سخن میگفت.
هوش مصنوعی: من با تو به قدری درهم آمیختهام که گویی تو منی و من توام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معبود خودی وعابد خویشتنی
زیرا که برای خود کنی هر چه کنی
ای دوست حقیقت شنو از من سخنی
با بادهٔ لعل باش و با سیم تنی
کانکس که جهان کرد فراغت دارد
از سبلت چون تویی و ریش چو منی
ای چنگ، سرافگنده چو هر ممتحنی
در پای کشان زلف چو محبوب منی
گر حلق تراست خشک، پس در چه فنی؟
هم خشک زبانی تو و هم تر سخنی
یک روز نباشد که تو با کبر و منی
صد تیغ جفا بر من مسکین نزنی
آن روز که کم باشد آن ممتحنی
از کوه پلنگ آری و در من فگنی
معبود خودی و عابد خویشتنی
زیرا که برای خود کنی هر چه کنی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.