گفتم چه خورم در طلبت؟ گفت که خون
گفتم چه بود حال دلم؟ گفت جنون
گفتم که مرا کی بکشی؟ گفت اکنون
گفتم که ز قیدت بجهم، گفت که چون؟
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
گفتم چه خورم در طلبت؟ گفت که خون
گفتم چه بود حال دلم؟ گفت جنون
گفتم که مرا کی بکشی؟ گفت اکنون
گفتم که ز قیدت بجهم، گفت که چون؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار، راوی از محبوبش سوال میکند که چه چیزی باید بخورد تا به او برسد و محبوب پاسخ میدهد که باید خونش را بخورد. راوی از حال دلم میپرسد و محبوب از جنون صحبت میکند. راوی خواهان دانستن زمان مرگش است و محبوب پاسخ میدهد اکنون. راوی از چگونگی رهایی از قید محبوب میپرسد و محبوب نیز سوالی در این مورد مطرح میکند. در اینجا احساساتی چون عشق، جنون و ناامیدی به تصویر کشیده شده است.
هوش مصنوعی: گفتم برای رسیدن به تو چه باید بخورم؟ گفت که باید خون بخوری. پرسیدم حال دلم چطور است؟ گفت که دیوانهوار است.
هوش مصنوعی: من از او پرسیدم که کی مرا میکشی؟ او پاسخ داد که اکنون، وقتی گفتم میخواهم از بند تو آزاد شوم، او سؤال کرد: "چگونه؟"
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دارم ز جفای فلک آینه گون
وز گردش این سپهر خس پرور دون
از دیده رخی همچو پیاله همه اشک
وز سینه دلی همچو صراحی همه خون
یک بوسه بدادی بمن ای بت افزون
تا دل بردی ز من بدستان و فسون
گر آنکه همی جان طلبی بوسه بیار
کاتش زآهن بآهن آید بیرون
نازید به گرز گاوسار افریدون
در دست تو گرز شیر سارست کنون
از تو فرق است تا به افْریدون چون
چونانکه ز شیر شرزه تا گاوِ زبون
دلها همه آب گشت و جانها همه خون
تا چیست حقیقت از پس پرده و چون
ای بر علمت خرد رد و گردون دون
از تو دو جهان پر و تو از هر دو برون
ای گنده دهان چو شیر و چون گرگ حرون
چون خرس کریه شخص و چون خوک نگون
چون بوزنه سخره و چو کفتار زبون
چون گربه دهن دریده و چون سگ دون
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.