بازم بناز کشتی صد جان فدای نازت
من زنده تر از آنم گر رغبت است
تند آمدی که داند با کیست این عنایت
بازت پنهان شدی که بأبد کز کیست احترازت
واقف نه از تو یک تن از ساکنان کویت
گه نه از تو یک دل از محرمان رازت
آن خرقه پوش طالب وان دردنوش غالب
آن جسته در نمازت وین هم به صد نیازت
روشن چراغ دولت با ماه دلفروزت
سرسبز شاخ عشرت از سرو سرفرازت
ای مطرب خوش الحان امشب بمال بر چنگ
طلقی، و گرنه سوزد سوز نهفته سازت
پیش تو هر که آمد بویش کمال روزی
بگریخت زود چون دود از سوز جانگدازت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
طوطی خجل فرو ماند از بلبل زبانت
مجلس پر از شکر شد از پسته دهانت
جعد بنفشه مویان تابی ز چین زلفت
حسن همه نکویان رنگی ز گلستانت
ما را دلیست دایم در هم چو موی زنگی
[...]
طبع لطیف داند لطف لب و دهانت
فکردقیق باید سررشته میانت
دی میشدی خرامان چون سرو وعقل می گفت
خوش میروی به تنها تنها فدای جانت
دانی چرا رفییت کرد از در تو دورم
[...]
نام ترا شنیدن، چون آرزوی جانست
بر لب مقام دارد، چون درد لب همانست
یک مرغ فارغ البال، در این چمن ندیدم
در دام اگر نباشد، در بند آشیانست
شوخ الف قدمن، هر گه کمان کشیدی
[...]
غیر از خدا که هرگز، در فکر او نبودی
هر چیز از تو گم شد، وقت نماز پیداست
مهر امام باید، ورنه چه سود ای فیض
قرآن به سبعه خواندن در چارده روایت؟!
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.