گنجور

 
کمال خجندی

از در خویش مرا بر در غیری ببری

باز گویی به در غیر چرا میگذری

از تو، هم پیش تو، هم بر در تو داد مرا

فتنه گر هم تو و گوئی که چرا فتنه‌گری

گرچه در بتکده رفتم ز در کعبه رواست

هم در تست در بتکده چون درنگری

کعبه و دیر توئی دیر کجا کعبه کجاست

نیست غیر از تو کسی غیر کرا میشمری

کعبه گر شد ز تو پر، بتکده هم خالی نیست

کمیی نیست ترا کز همه بسیار تری

جویمت گه به در کعبه گهی بر در دیر

چون گدای تو شدم از تو شد این در بدری

رفت آوازه که امسال به حج رفت کمال

بس مبارک سفری چون تو به او هم سفری

 
 
 
فرخی سیستانی

دل من خواهی و اندوه دل من نبری

اینْت بی‌رحمی و بی‌مهری و بیدادگری

تو بر آنی که دل من ببری دل ندهی

من بدین پرده نیم، گر تو بدین پرده دری

غم تو چند خورم و انده تو چند برم

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
منوچهری

چون به هم کردی بسیار بنفشهٔ طبری

باز برگرد به بستان در چون کبک دری

تا کجا بیش بود نرگس خوشبوی طری

که به چشم تو چنان آید، چون درنگری

مسعود سعد سلمان

آلت کشتن داری صنما غمزه و کارد

زین دو ناکشته ز دستت نرهد جانوری

تو مرا جانی و چون با تو بوم جانوری

زنده گردم که ز دیدار تو یابم نظری

می بترسم که مرا روزی بکشی تو از آنک

[...]

امیر معزی

گشت تابنده ز گردون معالی قَمَری

گشت تابنده ز دریای معانی گهری

سال تو فرخ و فرخنده شد از شادی آنک

ملک‌العرش عطا داد ملک را پسری

ملک باغ‌ است و در آن باغ‌ ملک سنجر هست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
سنایی

شیفته کرد مرا هندوکی همچو پری

آنچنان کز دل عقل شدم جمله بری

خوشدلی شوخی چون شاخک نرگس در باغ

از در آنکه شب و روز درو در نگری

گرمی و تری در طبع هلاک شکرست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه