شمارهٔ ۹۲۳
ای روان گرد درت اشک روان پیوسته
به فلک بی تو مرا آه و فغان پیوسته
در چمن چون ورق عارض و رخسار تو نیست
گل سرخ این همه بر سرو روان پیوسته
تا لبم پای نو بوسید و زبان نام تو برد
این جدا شکر تو می گوید و آن پیوسته
تا به تیر مژه دل صید کنی از چپ و راست
ز ابروان چشم تو دارد دو کمان پیوسته
خاک پای تو ز صد میل مرا در نظر است
باد آن سرمه به چشم نگران پیوسته
در دهان "جای حدیث دگری نیست که هست
سخن آن لب و دندان به زبان پیوسته
به وصال لب او یافته تا جسته کمال
زندگانی چو تن گشته به جان پیوسته
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...