شمارهٔ ۹۱۱
گفتهای از ما دلت بردار زنهار این مگو
جان من با آن لب و گفتار زنهار این مگو
گفته راه وفا ما نیکه نتوانیم رفت
با چنان قد خوش و رفتار زنهار این مگو
گفته خواهم بریدن از تو دیگر باره مهر
هم به مهر خود که دیگر بار زنهار این مگو
گفته صبح امیدت من نیاوردم به شام
از رخ و از زلف شرمی دار زنها این مگو
گفته در آفتاب و به توان هرگز رسید
وصل رویم هم همان انگار زنهار این مگو
گفته آب خوشی هرگز کسی خورد از سراب
وعده ما هم همان پندار زنهار این مگو
گفته از دوستی جان خودم خواندی کمال
هرچه گونی این مگو زنهار زنهار این مگو
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...