گفتهای از ما دلت بردار زنهار این مگو
جان من با آن لب و گفتار زنهار این مگو
گفته راه وفا ما نیکه نتوانیم رفت
با چنان قد خوش و رفتار زنهار این مگو
گفته خواهم بریدن از تو دیگر باره مهر
هم به مهر خود که دیگر بار زنهار این مگو
گفته صبح امیدت من نیاوردم به شام
از رخ و از زلف شرمی دار زنها این مگو
گفته در آفتاب و به توان هرگز رسید
وصل رویم هم همان انگار زنهار این مگو
گفته آب خوشی هرگز کسی خورد از سراب
وعده ما هم همان پندار زنهار این مگو
گفته از دوستی جان خودم خواندی کمال
هرچه گونی این مگو زنهار زنهار این مگو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.