دل ضعیف به یکباره ناتوان شد ازو
پدید نیست نشانش مگر نهان شد از و
اگرچه در غم اوه شد هلاک من نزدیک
بدین قدر ستمی دور چون توان شد از و
براه عاشق اگر بحر آتش آمد عشق
زنیرگیست که چون دود بر کران شد از و
بدان گناه که بی او به خواب میشد چشم
چنان زدم شب هجرش که خون روان شد ازو
کمال عمر گرانمایه ات به سودا رفت
چه مایه بین که درین راه ترا زیان شد ازو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از ضعف دل و ناتوانی خود در عشق سخن میگوید. او احساس میکند که نشانهای از عشق پنهان شده و با وجود اینکه در غم معشوق گریه میکند، دوری او به شدت رنجآور است. عشق را به آتش تشبیه میکند که گرما و سوزش آن به اندازهای است که مانند دود در فضا پراکنده شده است. شاعر به خاطر گناه فقدان معشوق، شبها را بیدار مانده و در غم او خون دل میخورد. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که عمر ارزشمندش به خاطر این عشق بینتیجه از دست رفته است.
هوش مصنوعی: دل ضعیف ناگهان از کار افتاد و هیچ نشانی از آن باقی نماند، جز اینکه در دل پنهان شد.
هوش مصنوعی: اگرچه غم او باعث نابودی من شده، اما در این فاصله از آن همه ستم دور هستم و نمیتوانم به آن نزدیک شوم.
هوش مصنوعی: اگر عشق واقعی برای عاشق وجود داشته باشد، حتی اگر به سختیها و دشواریهای فراوانی مانند آتش برخورد کند، باز هم عشق میتواند او را به حیات و نیکی برساند و از مشکلات عبور کند. عشق همچنان مانند دودی است که به آرامی به آسمان صعود میکند و بیوقفه در مسیر خود ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: بدان که به خاطر گناهی که بیاو خوابم نمیبرد، آنقدر به یاد او در شبهای دوریاش زاری کردم که اشکهایم به صورت جاری شد.
هوش مصنوعی: عمر ارزشمند تو به خاطر یک نگرانی یا آرزو از بین رفت. چه اندازه خسارت دیدهای که در این راه به تو آسیب رسیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.