گنجور

 
کمال خجندی

چه جویست آن روان در فر شیرین

که پرسد دیر دیر از یار دیرین

جگر خون گشت مسکین آهوان را

بخوان بر بولهب تبت نه یاسین

چه افتادست لیلی را بپرسید

که گرید سنگ بر فرهاد مسکین

رقیب ما بمرد الحمدلله

که نقش ما ندارد صورت چین

مرا وقتی در آن کو پا به گل رفت

که آدم بود بین الماء و الطین

چو زد بر آب نقشش دیده دانست

به زر کاری و جدول‌های رنگین

کمال از سادگی با نقش و تذهیب

میارا هفت بیت خویش چندین

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیر معزی

جهان را یادگارست از سلاطین

شه ایران و توران ناصرالدین

ملک سنجر ولی‌عهد ملک شاه

خداوند ملوک مشرق و چین

فروزان آفتابی عالم افروز

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه