من نخواهم دیده از رویت دگر برداشتن
مشکل است از دیده روشن نظر برداشتن
چشم داری ای کبوتر این چه گستاخیست باز
نامة کآنجاست نام او بپر برداشتن
همچو بر مونیست از جا بر گرفتن بار کوه
پیش آن سوی میان بار کمر برداشتن
دیده گریان خواستگردی از درش خندید و گفت
چون توان ای دیده گرد از خاک تر برداشتن
باره شبهای فراقت چون تواند بر گرفت
آنکه نتواند ز ضعف آه سحر برداشتن
ای مگس منشین بر آن لب جان شیرین گوش دار
بار تو نتواند از لطف شکر برداشتن
سر مقر بود چون بنهاد بر پایت کمال
از خجالت باز نتوانست بر برداشتن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلبستگی عمیق است. شاعر به سختیهایی اشاره میکند که در جدایی و دوری از محبوب خود احساس میکند. او از چشمانش که دچار درد و ناتوانی شدهاند، سخن میگوید و میپرسد چگونه میتواند این سختیها را تحمل کند. در عین حال، شاعر به عدم توانایی در جدایی از محبوبش و شوق و محبت شدید اشاره میکند. در انتها، با زبانی استعاری به اهمیت عشق و دلمشغولی میپردازد و میگوید که این عشق نمیتواند با هیچ چیزی جایگزین شود.
هوش مصنوعی: من دیگر نمیخواهم چشمم را از تو بگیرم، چرا که جدا کردن دید از آنچه که روشن است، کار سختی است.
هوش مصنوعی: ای کبوتر، تو چشمی داری، این چه جسارتی است که دوباره نامهای را برمیداری که نام او در آن موجود است؟
هوش مصنوعی: انسانی که مانند بری است که نمیتواند از جا بلند شود و بار سنگین کوه را به دوش بگیرد، پیش از آنکه به سوی دیگر برود، باید بار خود را از کمر بردارد.
هوش مصنوعی: چشمی که همیشه در حال گریه است، به او گفتند: چطور میتوانی از دل خاک و غم خود را بالا بکشی و به آرامش برسی؟
هوش مصنوعی: در شبهای جدایی، چگونه میتوان بار سنگین آن را برداشت؟ آن کس که به خاطر ضعف و ناتوانی نتواند در صبحگاه آه بکشد، چگونه میتواند این بار را به دوش بکشد؟
هوش مصنوعی: ای مگس، بر روی آن لبهای شیرین که جان را به یاد میآورد، ننشین. توجه کن که تو نمیتوانی از نعمت و لطف شکر، بهرهبرداری کنی.
هوش مصنوعی: او هنگام نشستن بر روی سر مقر، به قدری از خجالت شرمنده بود که نتوانست پاهایش را بردارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آفت است اینجا مباش ایمن ز سر برداشتن
میکشد مژگان دو صف از یک نظر برداشتن
بر فلک آخر نخواهی رفت ای مشت غبار
خویش را از خاک نتوان آنقدر برداشتن
شرم دار از فکر گیر و دار اسباب جهان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.