ای روی دردمندان بر خاک آستانت
از آب و خاک زآن سو غوغای عاشقانت
عرشآشیان همائی ما جمله سایه تو
با این صفت چه دانند این مشت استخوانت
ذرات کون یک یک در ممکنات عالم
جستند و یافت برتر از کون و از مکانت
غیرت به پست و بالا پنهان نبود و پیدا
غیرت ندانم از چه میداشتی نهانت
زین پیش عقل و دانش دادی ز خود نشانم
گم کردهام نشانها تا یافتم نشانت
در بر رخم چه بندی چون رفتهام به بامت
روی از چه بازپوشی چون دیدهام عیانت
درّی ز کنز مخفی دارد کمال با خود
گر گوش داری این درد آید به گوش جانت
دی میشدی خرامان چون سرو و عقل میگفت
خوش میروی به تنها تنها فدای جانت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.