شمارهٔ ۸۱۲
یار من بار دگر می طلبد دانستم
عاشق زار دگر میطلبد دانستم
عارش آید دگر از یاری و غمخواری من
بار و غمخوار دگر می طلبد دانستم
خون مژگان من از نازه نیارد در چشم
چشم خونبار دگر می طلبد دانستم
رخت برچید ز سودای من آن حسن فروش
سر بازار دگر می طلبد دانستم
من تهی دست و آن دانه در بیش بهاست
او به خریدار دگر می طلبد دانستم
دی بزد نیغم و نگذاشت که بوسم آن دست
قتل من بار دگر می طلبد دانستم
غمزه را گفت که کم جو دگر آزار کمال
بر دل آزار دگر می طلبد دانستم
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...