من ترا مانده به هر بار کجا بار شوم
ور بود نیز وفادار چرا بار شوم
تو مپندار مرا در سبکی شیوه خویش
که به هر خس چو تو از باد هوا یار شوم
گر کشد هر سر موی تو جدا بار دگر
من به هر یک سر موی تو جدا یار شوم
غمزة شوخ تو در دعوی خونم کی رواست
گر گواهی بدهد من به گوا یار شوم
جان شیرین چو از آن لب نبریده ای مگسان
چه شود گر من مسکین به شما یار شوم
بی ریا سجده برم ابروی شوخی اولی
که به محراب نشینان دغا یار شوم
گفتمش چیست که هرگز نشوی بار کمال
گفت من پادشهر کی به گدا یار شوم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سر آن دارم کامروز بر یار شوم
بر آن دلبر دردیکش عیار شوم
به خرابات و می و مصطبه ایمان آرم
وز مناجات شب و صومعه بیزار شوم
چون که شایسته سجاده و تسبیح نیم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.