گر خود هزار سنگ ملامت به سر خورم
چندان که زندهام غم آن سیمبر خورم
آبی که از سفال سگانش رود به حلق
به زآن شراب لعل که از جام زر خورم
ریزم به باده خون جگر گره برم به کار
بی روی بار باده به خون جگر خورم
آید خوشم چو باد که بر فرگی زند
مشتی که از رقیب نو بر چشم تر خورم
تبری به چشم خوردم و سپری نشد از آن
بفرست دیگری که به چشم دگر خورم
عمر ست بار و حلق جهان در دعای او
من در دعای خویش که از عمر برخورم
گفتی کمال هیچ مگوی این دهن ببوس
من طوطیم سخن کنم آنگه شکر خورم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم
یک شب مگر ز بام تو سنگی دگر خورم
جایی که تو کمان کشی، ای نخل فتنه بار
پیکان آب داده چو خرمای تر خورم
روزی که بینمت ز پی دیدن دگر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.