باز در آن کو گذری یافتم
بر درش از کعبه دری یافتم
پیش گدایان سر کوی دوست
ملک جهان مختصری یافتم
جان و سر و دیده چه داریم دوست
از همه چون دوسری یافتم
گر نظر مردم مقبل به ماست
آن ز قبول نظری یافتم
ای که گریزد دلت از داغ عشق
رو که ترا بیجگری یافتم
بی خبر افتاده در آن کوست دل
این قدر از دله خبری یافتم
دلش شد و دلبر به کف آمد کمال
گر شبه گم شد گهری یافتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف تجربههای معنوی و عاشقانه خود میپردازد. او در کوی دوست به لطف و انوار الهی و عشق رسیده و از درگاه خداوند دریافته است. در کنار گدایان و عاشقان، ارزشهای دنیا را بیاهمیت میداند و جان و سر خود را فدای عشق میکند. همچنین، به این نکته اشاره دارد که اگر مردم به او نظر لطف داشته باشند، این تنها به خاطر محبت خداوند است. شاعر در پی یافتن دل و کمال در عشق است و به دنبال دلی نگران، در مکانی است که عشق و معرفت را میجوید. در نهایت، به جستجوی عشق و زیبایی در میان گمشدگان اشاره میکند.
هوش مصنوعی: دوباره در جایی که گذر کردم، دروازهای از کعبه را پیدا کردم.
هوش مصنوعی: در کنار در خانۀ دوست، برای من به اندازۀ اندکی از دنیا به دست آمد.
هوش مصنوعی: ما چه اهمیتی به جان و سر و دیدهمان میدهیم، وقتی که دوست را در کنار خود داریم و احساس دوستی را تجربه کردهایم.
هوش مصنوعی: اگر نظر مردم به ما جلب شود، به خاطر این است که نگاهی از جانب آنها به ما اعتبار بخشیده است.
هوش مصنوعی: ای کسی که قلبت از درد عشق میگریزد، دور شو که من تو را بیوظیفه و بیوزن یافتم.
هوش مصنوعی: دل بیخبر از درد و رنجی که دارد، در سرنوشت خود به جایی افتاده که خبر از حال و وضعیتش ندارد. این اندازه از نگرانی و درد را نیز تنها از درک دلم پیدا کردهام.
هوش مصنوعی: دلش خواست و معشوقهاش را به دست آورد. اگرچه شبیه به یک گمگشته بود، اما توانستم جواهری را پیدا کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.