شمارهٔ ۶۲۷
دارد به سجده شبها به روی بر زمینی
بنگر که نور طاعت می تابد از جبینش
در حسن دارد آنی از لطف هم دهانی
چندانکه باز جونی آن هست و نیست اینش
آن لب به آستین ها چون پاک کردی
نقل و شکر شد آنجا ریزان ز آستینش
از می دانی چراست همدم خال و خطش به لبها
و برخاستند او را بردند عقل و دینش
میکرد جان عاشق بر دلبران گرانی
بگذاشتند او را بردند عقل و دینش
بی تو کجا بت چین یک جا قرار گیرد
گر دست و پا ببندند صورتگران چینش
خون کمال گفتی ریزم به خاک این در
جا در بهشت سازد گر می کشی چنینش
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...