ما سر فدای خاک رهت کرده ایم باز
دردسری بکوی تو آورده ایم باز
قطع أدیم چهره گلگون بخون دل
بر خاک آستان تو گسترده ایم باز
در ما نگر بگوشه چشم رعایتی
کز جور روزگار دل آزرده ایم باز
با ما دمی بر آور و ما را حیات بخش
ای عیسی زمانه که دلمرده ایم باز
سر بر من شکسته گران کرده ای چه بود
در بیخودی مگر گنهی کرده ایم باز
بر خاک کوی نو به امید رعایتی
عمری در انتظار بسر برده ایم باز
از لوح جان بخون دل خسته کمال
نقش خیال غیر تو بسترده ایم باز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و ارادت خود به معشوق سخن میگوید و از درد و رنجی که در این راه تحمل کرده، مینالد. او از فدای خود بر خاک معشوق صحبت میکند و به گزارشی از زخمها و غمهایش میپردازد. شاعر از خداوند میخواهد که نگاهی به او بیندازد و زندگی دوبارهای به او بخشد. او به ثمره انتظار طولانی خود برای رحمت و محبت معشوق اشاره میکند و در پایان به عشق غیر معشوق اشاره کرده و میگوید که تمام زندگیاش تنها به معشوق تعلق دارد.
هوش مصنوعی: ما جان خود را فدای خاک راه تو کردهایم و دوباره دردسری را به درگاه تو آوردهایم.
هوش مصنوعی: ما به امید تو، با دل شکسته و چهرهای غرق در غم، خون دل خود را بر خاک درگاه تو پخش کردهایم.
هوش مصنوعی: به ما نگاه کن و ببین که چطور به خاطر سختیهای زندگی دلزده و ناراحت هستیم.
هوش مصنوعی: لطفاً لحظهای با ما باشید و به ما زندگی تازهای ببخش، ای نجاتدهنده زمان که از شدت ناامیدی پژمرده ایم.
هوش مصنوعی: سرم را به شدت شکستهای، چه چیزی باعث این درد شده جز اینکه در حماقت خود گناهی مرتکب شدهام؟
هوش مصنوعی: ما سالها در انتظار محبت و توجهی بودهایم و عمرمان را بر زمین کوی محبوب گذراندهایم.
هوش مصنوعی: از دل خسته و رنجیدهی خود، خاطرات و احساسات عشق غیر تو را پاک کردهام و در ذهنم تنها به یاد تو پرداختهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.