دردا که رفت عمر وه نکردیم هیچ کار
ساقی بیا که کار تو داری شراب آر
از چشمه سار چاه جوانی به نشنه ای
آبی بده که پیر شوی ای امیدوار
تو شهریاره حسنی و شهر قدیم تست
دلهای بیقرار که کردی درو قرار
چشم رمد گرفته ما بر تو گرفتند
از مردم ضعیف فتادن عجب مدار
زآن دم که صحبت تو مرا اختیار شد
کردند عقل و هوش ز من صحبت اختیار
پیران کار دیده شناسند قدر حسن
در روزگار حسن تو مائیم پیر کار
پاکیزه روی چون گل و پاکیزه دامنی
شایسته تو عاشق پاکیزه روزگار
در دل نشان محبت خالش ببوی زلف
تا خوشه ها بدست کنی دانهای بکار
گر بتگرد روانی آب سخن کمال
از چشمه سار خویش رود خضر شرمسار
خاک خجند را که ز شیراز کم نهند
آمده به روزگار نو آبی بروی کار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات ناب و گذرای زندگی اشاره دارد و به نوعی حسرت بر عمر از دست رفته را بیان میکند. شاعر از ساقی میخواهد که شراب بیاورد تا او را از کسالت و نگرانیهای زندگی رهایی بخشد. به جوانی و امید به زندگی پرداخته و از زیباییهای عشق و محبت سخن میگوید. همچنین در این شعر به اهمیت درک و قدردانی از زیباییها و محبت در زندگی اشاره شده و بر لزوم بهرهمندی از لحظات ارزشمند تأکید میکند. شاعر با زبانی لطیف از عشق، زیبایی و گذر زمان سخن میگوید و در نهایت به این نکته میرسد که این زیباییها و لحظات نباید فراموش شوند.
هوش مصنوعی: متأسفانه زمان به سرعت گذشت و ما هیچ کاری نکردیم. ای ساقی، بیا که تو کار خودت را بلدی، شراب بیاور.
هوش مصنوعی: از چشمههای جوانی، به یک نهر آبی بده تا تو بتوانی پیر شوی، ای کسی که امیدوار هستی.
هوش مصنوعی: تو بهترین و زیباترین شهر هستی و در این شهر قدیمی، دلهای بیقرار را آرامش دادی.
هوش مصنوعی: چشمان زیبای ما نگاه تو را به خود مشغول کرده و اینکه دیگران از حسادت یا ضعف خود به ما تهمت میزنند، نباید برایت عجیب باشد.
هوش مصنوعی: از زمانی که صحبت تو آغاز شد، عقل و هوش من از کار افتادند و دیگر نمیتوانند در انتخاب همراهی کنند.
هوش مصنوعی: افراد با تجربه ارزش زیبایی را در زمانهای که تو زیبا هستی میشناسند، ما همین افراد با تجربه هستیم.
هوش مصنوعی: چهرهی زیبای تو مانند گل است و دامن تمیزت سزاوار عشق تو است که در این دنیای پاک و زیبا زندگی میکند.
هوش مصنوعی: دل نشان عشق و محبت او را با بوی زلفش احساس کن تا بتوانی خوشهها را به دست بیاوری و دانهها را بکاری.
هوش مصنوعی: اگر قلبی مانند بت باشد، کلام خوب و خالص از چشمهی وجودش میجوشد و حتی خوراکی مانند خضر نیز شرمنده میشود.
هوش مصنوعی: خاک خجند، که به لحاظ زیبایی و دلانگیزی از شیراز کمتر نیست، اکنون در روزگار جدید به تنهایی آب روانی بر روی آن جاری شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خواجه، این همه که تو بر میدهی شمار
بادام ترّ و سیکی و بهمان و باستار
مار است این جهان و جهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار
نیلوفر کبود نگه کن میان آب
چون تیغ آبداده و یاقوت آبدار
همرنگ آسمان و به کردار آسمان
زردیش بر میانه چو ماه ده و چار
چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد
[...]
از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار
در دست مشک دارم و در دیده لاله زار
بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ
با لاله کار دارم از آن روی لاله کار
ماندست چون دل من در زلف او سیر
[...]
یکروز مانده باز زماه بزرگوار
آیین مهر گان نتوان کرد خواستار
آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش
با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار
ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود
[...]
باران قطره قطره همی بارم ابروار
هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار
ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل
ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار
یاری که ذره ذره نماید همی نظر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.