دارم اندک روشنائی در بصر
بی جمال او ولی فیه النظر
چشم مشتاقی براه انتظار
خاک شد وز خون دیده خاک تر
سرخ گردد هر که از هر سو دوید
اشک ما سرخ از دویدن شد مگر
من شکرها خوردم از شکر لبش
راست فرمودند تجزیه من شکر
چشمه او افتاده در دلهای ماست
همچو مستی در دکان شیشه گر
شب زدم سر بر در و دیوار او
چون سحر شد باز بردم دردسر
گریه بیدادش نشست از دل کمال
لایزیل الماء نقشة فی الحجر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساساتی عمیق و اشتیاق برای جمال محبوبش اشاره دارد. او از روشنایی اندکی که در چشمانش وجود دارد سخن میگوید و به انتظار ماندن برای دیدن محبوبش پرداخته است. او به تشبیه اشتیاق خود با دویدن و گریه اشاره میکند و نشان میدهد که عشقش به محبوبش او را به حالت مستی و حیرت میبرد. در نهایت، شاعر در تلاش است تا درد و احساسات عمیق خود را نسبت به محبوب بیان کند و به نوعی وضعیت عاشقانه خود را توصیف کند.
هوش مصنوعی: من در چشمانم کمی روشنی دارم، هرچند که او زیبایی ندارد، اما در نگاه به او احساس شعف میکنم.
هوش مصنوعی: چشمهای مشتاق به سراغ راهی برای رسیدن به چیزی از دست رفته هستند و از اشکهایی که ریختهاند، زمین نمناک و خیس شده است.
هوش مصنوعی: هر کس که از هر طرف بیوقفه تلاش کند، مانند اشکهای ما که از شدت دویدن سرخ شدهاند، سرخ خواهد شد.
هوش مصنوعی: من از شیرینی لب او، بسیار شیرینی چشیدم و راست گفتند که من همانند شکر هستم.
هوش مصنوعی: جریان عشق و احساسات عمیق در دلهای ما مانند حالتی است که مستی در مغازه شیشهگر وجود دارد. اینجا به نوعی به دروننگری و تأثیر عشق بر روح انسان اشاره شده است.
هوش مصنوعی: در شب به در و دیوار او تکیه زدم و با آمدن صبح، دوباره با مشکل و دردسر روبرو شدم.
هوش مصنوعی: گریهاش به شدت از دلش برمیخیزد، مانند لکهای که بر روی سنگ باقی میماند و از بین نمیرود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هیچ شادی نیست اندر این جهان
برتر از دیدار روی دوستان
هیچ تلخی نیست بر دل تلخ تر
از فراق دوستان پر هنر
آشکوخد بر زمین هموار بر
همچنان چون بر زمین دشوارتر
ای شده با عزم تو مقرون ظفر
همت تو کرده از گردون گذر
نامه و نام ترا عالی محل
رایت و رأی ترا میمون اثر
با جلال تو بود گردون زمین
[...]
سیمبر یارم شد از من سیم بر
سیم یارم نی و یارم سیمبر
عاشق سیم ار بخواند وی مرا
من ورا معشوق دانم سیم بر
زان نگار سیمبر با من نماند
[...]
بت سرو قدی و سرو سمن بر
نگار سخن گوی و ماه سخن ور
قد و عارض توست شمشاد و لاله
لب و بوسه توست یاقوت و شکر
سرین تو و عشق من هست فربه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.