بار غروری به حسن خویش ندارد
شیوه و ناز و کرشمه پیش ندارد
یا نکند التفات خاطر مجروح
با خبری از درون ریش ندارد
عاشق اگر زخم او معاینه بیند
را دیده ندارد که دیده بیش ندارد
گر نکند دل نشانه تیر بلا را
کافر عشقش شمر که کیش ندارد
صحبت نوشین لبان حلال مبادش
هرکه تحمل به زخم نیش ندارد
اگر سگان درش کمال رفیق است
بیش سر آشنا و خویش ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.