بار سر میخواهد از من خواهم گردن نهاد
پیش او سر چیست باید دیده روشن نهاد
بخت من مییافتی سر رشته گم کرده را
گر سر زلفش توانستی بدست من نهاد
دیده بر نقش دهانش دوختن فرمود دل
هر کرا در جان ز مهرش یکسر سوزن نهاد
عند گیسو برفشاندی ریخت جانها بر زمین
هرچه از نو ریخت بر پا زلف بر دامن نهاد
مردم چشم ضعیفم بر امید پای بوس
بسکه روی خاک آن را دیده بوسیدن نهاد
سرو خود را داشت آزاد از تو کردش سرزنش
باغیان آنگه زبان طعن بر سوسن نهاد
هر زمان گوید که با من مهر دیگر کرده ای
جرم دیگر بین که خود آن ما هر و بر من نهاد
قصه حسنت شبی میگفت از هر در کمال
به فرود آمد به بام و گوش برروزن نهاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.