شمارهٔ ۵۵۸
یارب آن شمع چگل دوش به مهمان که بود
خط او سبزی و لبها نمک خوان که بود
چون خضر شد ز نظر غایب و معلوم نشد
که به تاریکی شب چشمه حیوان که بود
آن لب لعل کزو ماند دهان همه باز
باز پرسید که دوشینه به دندان که بود
سر ما بود و در او همه شب تا دم صبح
تا خود او شمع سرای که و ایران که بود
سوختم از غم و روشن نشد این نکته هنوز
که شب آن شمع شکر لب به شبستان که بود
از دل خسته چه پرسی که که آزرد ترا
غمزه را پرسی که آن زخم ز پیکان که بود
گفته ای در غم هجرم نکند ناله کمال
بر سر کوی تو دوش این همه افغان که بود
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...