یارب آن شمع چگل دوش به مهمان که بود
خط او سبزی و لبها نمک خوان که بود
چون خضر شد ز نظر غایب و معلوم نشد
که به تاریکی شب چشمه حیوان که بود
آن لب لعل کزو ماند دهان همه باز
باز پرسید که دوشینه به دندان که بود
سر ما بود و در او همه شب تا دم صبح
تا خود او شمع سرای که و ایران که بود
سوختم از غم و روشن نشد این نکته هنوز
که شب آن شمع شکر لب به شبستان که بود
از دل خسته چه پرسی که که آزرد ترا
غمزه را پرسی که آن زخم ز پیکان که بود
گفته ای در غم هجرم نکند ناله کمال
بر سر کوی تو دوش این همه افغان که بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به یاد یک شمع روشن و زیبا میافتد که در مهمانی بر دل او نشسته بود. او از خط سبز و لبهای نمکین آن شمع صحبت میکند و نمیداند که چرا ناگهان غایب شده است. شاعر از غم و دلتنگی خود برای آن شمع سخن میگوید و سعی دارد بفهمد آن زیبایی در شب تاریک کجا رفته است. سراسر شب با یاد آن شمع سپری شده و او همچنان در غم تلاش میکند تا به راز این جدایی پی ببرد. در نهایت، شاعر بیان میکند که غم و نالهاش بر سر کوی معشوقش همچنان باقی است و نمیتواند از دل خستهاش سخن بگوید.
هوش مصنوعی: ای خدای من، آن شمعی که دیشب در مهمانی روشن بود، به چه کسی تعلق داشت؟ آن کسی که نوشتههایش سبز و لبهایش شیرین و دلنشین بود، چه کسی بود؟
هوش مصنوعی: زمانی که حضرت خضر از نظر پنهان شد و مشخص نشد که در تاریکی شب، چشمه حیات کجا قرار دارد.
هوش مصنوعی: لبهای زیبای او باعث شده است که همه در موردش صحبت کنند و از هم بپرسند که دیشب چه چیزی در دهانش بوده است.
هوش مصنوعی: تمام شب تا صبح در سر ما ذکر او بود، او همچون شمعی در خانه ما میدرخشید و ارزش ایران هم به او بود.
هوش مصنوعی: از درد و غم به شدت رنج میبرم، اما هنوز این نکته برایم روشن نشده که آن شمعی که لبهای شیرینش در شبستان میدرخشید، در شب کجا رفته است.
هوش مصنوعی: از دل بیقرار و خستهام چیزی نپرس، بلکه از کسی بپرس که با نیش و نگاههایش مرا آزار داده. بپرس که آن زخم و آسیب از تیرکمانی که بود.
هوش مصنوعی: نمیدانم چطور تو را از یاد ببرم. شب گذشته، در غم دوریات، صدای ناله و فریادی که در خیابان تو بلند کردم، همگان را به حیرت انداخت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امشب آن ماه دل افروز به مهمان که بود
خط او سبزی لبهای نمکدان که بود
چون خضر شد ز نظر غایب و معلوم نشد
که به تاریکی شب چشمه حیوان که بود
آن لب لعل کز او ماند دهان همه باز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.